:: باسمه تعالي::

سايت كانون محبين اهل بيت (عليهم السلام ) روستاي چارك در آينده اي نزديك راه اندازي خواهد شد . به همين جهت از تمامي دوستاني كه تمايل به همكاري دارند دعوت مي شود تا مراجعه به اين صفحه و مشاهده ليست موجود در هر زمينه اي كه مي توانند همكاري نمايند .

.:: با تشكر ::.

 پست الكترونيك : shoghe.wesal@gmail.com   

تلفن تماس : 09127512102

كانون محبين اهل بيت (عليهم السلام )  مسجد جامع الزهراء چارك

     

بيان سجاياي اخلاقي شهيد حسين قائدي

   

 

سجاياي اخلاقي شهيد قايدي از زبان برادر شهيد , احمد قايدي

بسم الله الرحمن الرحيم

در رابطه با جاذبه و محبوبيت شهيد در ميان اعضاي خانواده بايد بگويم شهيد قايدي داراي اخلاق و صفات حسنه‌اي بود كه نشئت گرفته از ايمان قوي وي بود. نسبت به اعضاي خانواده بسيار متين و خوش اخلاق بود كه حتي در بعضي از اوقات روز يا شب در منزل نبود خانواده در خود خلاُ ايجاد شده را احساس مي‌نمود و برادران و خواهران و والدين طاقت يك لحظه دوري وي را نداشتند. لبخند دلنشيتني آذين بند لبان مباركش بود و خستگي را از تن اعضاي خانواده بيرون مي‌نمود.

 

در مورد رفتار و شخصيت شهيد بگويم كه در زمان جبهه و جنگ حقير سن و سال كمي داشتم ولي بي تابي و بي قراري وي را جهت حضور در جبهه ها و دفاع از اسلام مي‌ديدم، نمازهاي شبانه وي از ايشان انساني ساخت كه مصداق آيه ( من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه) گرديد.

در رابطه با رفتار با پدر و مادر همين را بگويم كه ورود و خروج از منزل را با بوسه زدن بر دستان ايشان شروع و خاتمه مي‌داد، حتي در همان موقع يادم مي‌آيد كه لباس پدر و مادر را در زير آفتاب گرم و سوزان تابستان مي‌شست و حتي براي يك بار كوچكترين حرف تندي به آنان نزد و دل آنان را نمي‌آزرد.

بسيار متين و راستگو و درستكار بود و هميشه برادران و خواهران خود را نصيحت و اندرز مي‌كرد.

نسبت به همه اعضاي خانواده اهميت مي‌داد و ارتباطها را علي السويه تقسيم مي‌نمود.

بسيار متواضع و فروتن بود و حتي براي يك بار هم با تكبر با كسي برخورد نكرد و در خيلي موارد كظم غيظ مي‌نمود. ساده‌پوش بود كه از يكي از دبيران وي به نام جناب آقاي حسين پرويزي شنيدم كه مي‌فرمود ساده‌پوشي وي مرا به وجد مي‌آورد. نمازها را به وقت و در مسجد به جا مي‌آورد و در برابر مشكلات صبر و استقامت عجيبي داشت و با عنايت به فقر حاكم بر خانواده چهره‌اش بر اثر آفتاب و نشستن بر سر جاده‌ها و انتظار وسيله اياب و ذهاب كبود گشته‌بود ولي هيچگاه از فقر دم نمي‌زد.

در نظر و ديد مردم بسيار دوست داشتني بود كه الان نيز با گذشت چندين سال از شهادت وي مردم ياد و خاطر وي را گرامي داشته و هنگام بر زبان آوردن نام وي گريه مجالشان نمي‌دهد.

با دوستان بسيار مهربان بود و در انتخاب دوست بسيار دقت مي‌كرد و صفات حسنه و اخلاق پسنديده را شرط دوستيابي مي‌دانست.

در خصوص رعايت حق الناس بسيار مقيد بود و در همين موارد يادم مي‌آيد به پدر و ماردم سفارش مي‌كرد كه مبادا كه خوراكي كه شبهه ناك داشته باشد در منزل بياوريد.

شهيد در منزلي پرورش يافت كه عطرآگين از قرآن و دعا و نيايش بود. علاقه وافري به كلام الله مجيد داشت و در همان كودكي قرأن را به طور كامل فرا گرفت و با صداي دلنشيني قرائت مي‌كرد. در ادعيه حضور مستمر داشت و خودش  نيز مي‌خواند.

در وصيتنامه سفارش موكد كرده كه به نماز اهميت دهيد و خود نيز بسيار مقيد بود حتي الامكان در نماز جمعه و مستمرا در نماز جماعت شركت مي‌نمود.

درباره ميزان پايبندي شهيد نسبت به واجبات و انجام نوافل و مستحبات همين بس كه يادم مي‌آيد بعضي مواقع كه بيدار مي‌شدم وي را در حال خواندن نماز يا دعا مي‌ديدم.

عشق به ائمه خصوصا حضرت اباعبدالله به صورت قلبي بود و توسل به ائمه را داروي هر دردي مي‌دانست.

تحول فكري شهيد نشئت گرفته از بزرگاني چون امام خميني ، شهيد مطهري، شهيد رجايي، شهيد باهنر، شهيد مفتح، شهيد دستغيب، شهيد حاج آقا مصطفي خميني و حضرت آيت الله خامنه اي بود.

بسيار ولايت پذير بود و تمام نصايح و سخنان امام را با جان و دل گوش مي‌داد.

بزرگترين آرزويش وصال خداوند بود اما نه در بستر بيماري و حوادث قهري بلكه از طريق شهادت و نوشيدن عسل گواراي شهادت.

وي به عنوان عضو اصلي كتابخانه مهدي موعود روستاي چارك كه زير نظر جهاد سازندگي وقت بود فعاليت داشت و در فعاليتهاي بسيج و سپاه اعم از راهپيماييها و مراسمات مذهبي حضور مستمر داشت.

در همان زمان جنگ يادم مي‌آيد آثار دوستان خود را كه قبل از وي به شهادت رسيده‌بودن جمع‌آوري مي‌نمود بچه ‌ها را به آمدن به مسجد تشويق مي‌كرد و آنان را به حضور در ادعيه ترغيب مي‌نمود و در برگزاري مراسمات و ايام الله ها تلاش وافري داشت.

در هنگام شهادت ياران و دوستانش غبطه مي‌خورد و ناراحت مي‌شد از بابت اينكه مي‌گفت اي كاش من به جاي آنان بودم و اين شهادت نصيب من هم مي‌شد و الگوي شهادت را حضرت قاسم عليه السلام را كه مي‌فرمود احلي من العسل مي‌دانست.

از حالات روحاني او همين بس كه بگويم كه وصيتنامه خويش را در نواري قرائت نموده وهميشه روياي شادقانه شهادت را در سرمي پرورانيد .

توضيح المسائل امام (ره)وزندگاني ائمه اطهار وكتابهايي در زمينه دوست يابي را مطالعه مينمود .

اوقات فراغت خود را با خواندن قرآنيا بيان داستانهايي براي اعضاي خانواده ويا فعاليت در كتابخانه ومسجدو حسينيه ويا زمين ورزشي ميگذرانيد .

اكثر دوستان وي را ميشناسم از جمله آقاي محمد ابراهيمي از جم وريز , سيد ابراهيم حسيني دبير ديني وعربي ,سيداسدالله حسيني كارشناس علوم قرآني , وحسن قائدي آموزگار دبستان , سيد مهدي حسيني .

فقط به همين اكتفا ميكنم كه وي هر جا ميرفت براي جبهه وجنگ تبليغ مينمود واز همين طريق دوستان زيادي را به جبهه ها اعزام نمود .

در سال 1365 ودر سن 17 سالگي براي اولين بار به جبهه ها رفت .

عشق به امام خميني و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران عامل و محرك اصلي وي در رفتن به جبهه ها بود .

در اولين بار با روحيه اي خاص و جلب رضايت والدين راهي جبهه ها مي شد ونورانيت حضور در جبهه ها در چهره اش هويدا بود .

در مدت دفاع مقدس در پشت جبهه ها به جمع آوري كمك به جبهه ها اعم از لباس وغذا مي‌پرداخت .

نامه ها ي متعددي مي نوشت و پدر ومادر را به صبر و برادران وخواهران را به انجام واجبات وترك محرمات  توصيه و سفارش وتوصيه مينمود خيلي از نامه ها ممكن است نزد همرزمان وي موجود باشد .

همين بس كه تا مي رسيد به فكر رفتن وبرگشتن به محل خدمت در جبهه ها وحضور در جبهه ها را عبادت ميدا نست .

در مورد فداكاري وي همين بس كه 2 ساعت قبل از شهادت كه موج وتركش خورده بود با پاي تير خورده حاضر نشد كه همرزمانش را رها نمايد.

وي يكبار مجروح نيز شده بود ودر بيمارستان اهواز بستري بود وبعداز بهبودي به ما اطلاع دادند .

آخرين بار كه ميخواست دوباره برگردد وداعي نمود كه بوي شها دت مي داد وداعي نمود كه برگشتن در آن نبود ومادرم نيز در دفعه آخر با آب وي را بدرقه نمود وبا صداي چاووش او را همراهي كرد .

برادران پاسدار محسن دشتي واسماعيل دشتي  وبرادران دبير محمد ابراهيمي از جم و ريز وسيد ابراهيم حسيني از روستاي چارك و دايي ايشان محمد قايدي از بندر رستمي از همرزمان وي در جبهه بودند.

در مورد شهادت وي توسط مرحوم حاج علي صحت وپور از افراد با ايمان و شاخص شهرستان دشتي خبر شهادت ايشان را به ما آوردند.

بعد از اينكه از شهادت وي خبردار شديم ابتدا ناراحت شده ولي در ادامه از افتخاري كه نصيب خانواده ما گرديده بود خرسند گرديديم همه مردم مراسم استقبال را با شكوه خاصي برگزار نمودند.

محل دفن شهيد گلزار دارالرحمه روستاي چارك و جسد به طور كامل تحويل خانواده گرديد.

مراسم تشييع ايشان در هوايي بسيار گرم و مردادماه با شكوه خاصي انجام شد و همه مردم قدر شناس روستاي چارك شركت كردند.

و از اينكه از خانواده معظم شهدا هستيم بسيار افتخار مي‌كنم و به خود مي‌بالم.

با توجه به گذشت چند سال از شهادت برادرم باور كنيد در همه  لحظات سخت زندگي وي را كنار خود مي‌بينم و با ياد وي روحيه معنويم تقويت مي‌گردد.

فرهنگ جهاد و شهادت را با برگزاري يادواره شهدا و نگهداري آثار شهدا در موزه مخصوص و اهميت دادن به وصاياي شهدا و در بعد اقتصادي كاري كنيم كه مردم نسبت به انقلاب بدبين نشوند.

در آخر از همه دست اندركاران و مسئولين كه فرصت مصاحبه را به ما دادند تشكر مي‌كنم و اميدوارم قدردان خون شهدا باشيم ميز و مقامها فريب مان ندهد و به فكر مردم خصوصا قشر ضعيف باشيم.